لابلاي اين هياهوي خموش
دفتر شعر خزان را يك نسيم برگ ميزنه
پولك نقره اي اين بار ديگه لبخند ميزنه
شوق مهتابي جاده زير پا داره فرياد ميزنه
چه كسي ميخواد كه قسمت بكنه مهربوني را ميان لحظه ها
سلام
طاعات و عباداتت قبول حق
هنوز برنگشتي؟
انشالله كه خوش باشيد
برات بهترين آرزو رو دارم
دعا يادت نره كه واقعا محتاج دعا هستم
خدايا...آرامم...از اينكه نيلوفري را در قلبم روياندي كه مهرباني اش آسمان تيره ام را ستاره باران...
پاكي اش درياي بي موج و خاكستري ام را خروشان...
و صداقتش خورشيد عشقم را نورافشان كرد...
خدايا...اي معبودي كه زمزمه هاي پرتلاطم ساحل قلبم را مي شنوي ...
و ترانه هاي ناسروده اش را مي داني....
و اي مهرباني كه آرامش را به من هديه دادي...
مي دانم كه مي شنوي از درون فرياد ميزنم: پروردگار من شكرت مي گويم.......
طاعات و عباداتتون قبول حق
اميدوارم كه حسابي بهتون خوش بگذره
بهترين ها رو براتون آرزو دارم
التماس دعا
سلام گفتن را دوست دارم؛
سلام هميشه بستري است براي پيدايش عشق، رويش رؤيا و تولد يك روز جديد... هر چه عشق و تمنا و خير و بركت است از همين كلمه جادويي بر مي خيزد؛ پس باز هم سلام و صدها سلام ديگه... ميگن سلام، سلامتي مياره! واي خداي من چقدر رازها در اين لغت نهفته است: (س) ابتداي همه سادگي ها؛ (ل) لذت سادگي و بيان ساده؛ (آ) آرامش قلبي نهفته در هر چه سادگي و بيان ساده است و (م) نهايت محبت است . پس سلاممممممممممممم .............
با آرزوي قبولي طاعات و عباداتتون در اين ماه پر فضيلت ، براتون بهترين آرزوها رو دارم .
ما را خوش است سير سكوتي كه پيش روست گشت و گذار در ملكوتي كه پيش روست بر گيسوي تغزل ما شانه مي كشد شيوايي دو دست قنوتي كه پيش روست تجريدي از طراوت گلهاي مريم است اين سفر معطر قوتي كه پيش روست بگذار با ترنم مستانه بگذرد اين چند كوچه تا جبروتي كه پيش روست ما راهيان وادي سبز سلامتيم آسوده ايم از برهوتي كه پيش روست وا مي نهيم خستگي خاطرات را در سايه سار خلوت توتي كه پيش روست تصنيف سير ساده يك شاخه گل است معراج نامه ملكوتي كه پيش روست يا رب مباد بي غزل عاشقي شبي موسيقي بلند سكوتي كه پيش روست
در پشت ميلههاي قفس، از سر ملال
با خط خوش نوشتم
بيتي به حسب حال:
« اول بنا نبود بسوزند عاشقان
آتش به جان شمع فتد كاين بنا نهاد»
چشمم ميان خط
بر روي لفظ «آتش» لرزيد، ايستاد
ديدم: هزار شاخة گل را كه بيگناه
در خط آتشاند.
بيدادهاي مشعلهافروز جنگ را
با خط خون خويش
بر خاك ميكشند!
يك قطره اشك سوزان
بر آتش اوفتاد
((فريدون مشيري))
منيک دسته گل بنفشه ء وحشي ...براي تو چيده بودم و عشق که لابلاي اينهمه گل ...هديه بود ..مي شمارم مي شمارم ساعت را ...و روزها و سال ...و اينهمه گل و تو که نخواهي آمد ..دسته ء گل را باز مي کنم چشمم را مي بندم و به هر که از سر پيچ مي گذرد يک بنفشه و لبخند خواهم داد و عشق که مي ماند روي دستم ...تو خدا ....چه وقت ها خانه ايي که به تو هديه بدهم ؟...براي فرشته هاي نگه بان خانه ات ...گل ندارم دانه ء سرخ و سفيد ـ اشکهايم رابا نخ موهاي طلايي خورشيد براي فرشته هايت امشب قبل از اينکه بخوابم تا سحر گردنبند و گوشواره درست خواهم کرد .....دستم را پس نزني هان جز عشق همه را به فرشته و آدم ها هديه داده ام آخر .
عالي بود
شغل جديد مبارك
خدايي اگه از اين اينترنت لعنتي دست برداريم به خيلي كارا ميرسيم.
منم فرا رسيدن ميلاد با سعادت حضرت مهدي (عج) را به شما تبريك ميگم و ايام خوشي را برايتون آرزومندم