در پشت ميلههاي قفس، از سر ملال
با خط خوش نوشتم
بيتي به حسب حال:
« اول بنا نبود بسوزند عاشقان
آتش به جان شمع فتد كاين بنا نهاد»
چشمم ميان خط
بر روي لفظ «آتش» لرزيد، ايستاد
ديدم: هزار شاخة گل را كه بيگناه
در خط آتشاند.
بيدادهاي مشعلهافروز جنگ را
با خط خون خويش
بر خاك ميكشند!
يك قطره اشك سوزان
بر آتش اوفتاد
((فريدون مشيري))