سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بردبارى و درنگ از یک شکم افتادند و هر دو از همت بلند زادند . [نهج البلاغه]

 
قطره ای از دریا

i گل یاس هم دلش گرفته بود

شنبه 85/2/2 ساعت 8:27 صبح

 

خیلی دلم گرفته بود ...

سنگینی اشک را روی گونه هام احساس میکردم .

برای لحظه ای چشمانم را روی هم گذاشتم ...

خود را در باغ غفلت یافتم .

درخت را دیدم،بهش گفتم خیلی دلم گرفته ...

در جواب بهم گفت :

مگه دل وجود داره؟!

 

نا امید از باغ بیرون آمدم،کمی جلوتر که رفتم، تابلوی

((به سمت بوستان معرفت)) را دیدم .

کمی خوشحال و امیدوار شدم ...

به داخل بوستان رفتم، پروانه را دیدم که با لبخند به استقبالم آمد ...

غم را توی چهره ی من تشخیص داده بود .

از حالم پرسید .

بهش گفتم که دلتنگم ... گفت :

نگران نباش، تو را با خودم به گلستان عشق خواهم برد .

به نزدیک گلستان که رسیدیم، نور عجیبی از داخل آن به چشم میخورد .

 

وارد شدیم ...

در حین قدم زدن چشمم به گل یاس افتاد .

آرام آرام اشک میریخت .

هر قطره ی آن روشنایی و پاکی خاصی داشت .

عجیب و دلنشین بود .

توجهی نکردم .

ازش پرسیدم،وقتی دلت میگیره چیکار میکنی؟

در جواب بهم گفت :

از سر تسلیم، لحظاتی را در درگاه خدای خود اشک میریزم .

 

گل یاس هم دلش گرفته بود ...

 


نوشته شده توسط: چکاوک

نوشته های دیگران ()

i ای قلب کوچک من به دنبال چه میگردی

پنج شنبه 85/1/31 ساعت 9:16 صبح

 

روزی خود را حیران خودم

وروزی خویش را غرق حیرتی

روزی به دنبال عشق سپهر خیال را تا ستاره ها

می پیمایم تا اوج را در بی نهایت عشق یابم

وروزی را ملول از انسان به دنبال انسانم

روزی خود را اسیر عشق وروزی عشق را آزادی

روزی رهایی از او را غنیمت  وروزی گرفتاری را آرزو میکنم

هر روز بیقرار و جستجو گر بدنبال چه میگردم خدایا !

روز ی زمزمه های عاشقانه مرا به مهتاب میرساند

و روزی استماع زمزمه ها مرا رنجور

روزی تنهایی را فریاد میکنم

 وروزی را به دنبال تنهایی میگردم

ای قلب بی قرار من سر گشته بدنبال چه میگردی؟

که هرروز را بی  تاب ثانیه هایی

آرامش را در چه تمنا کرده ای

روزی در دیروز زندگی میکنم و روزی فردا را

جستجو گرم

کجاست آنجا که دستان پر مهر بشر خارج از هر جنسی ورنگی ونژادی ارمغان آورنده محبت باشد

و نوازشگر مهر

جایی که آسمانش برای همه آبی ست

جایی که کسی ،کسی را بیشتر از خود دوست داشته باشد

وکمترین سلامی ترانه ایست بی ریا

میخواهم آنجا روم که طنین دوستت دارم هیچ انسانی از برای خود خواهی او نیست

و هیچ کودکی در آرزوی آغوش امنیت نمی میرد

هیچ مسکینی از گرسنگی تا صبح در تاب آن نمی سوزد

هیچ فرزندی پدر پیر خود را به کوچه های بی کسی روانه نمی دارد

و هیچ بمبی بر رهگذری فرو نمی ریزد

میخواهم بروم آنجا که هیچ ثروتی برتر از آدمیت نباشد


نوشته شده توسط: چکاوک

نوشته های دیگران ()

i آمادگی برا عید

سه شنبه 84/12/23 ساعت 9:2 صبح

 

به نام انکه اگر حکم کند همه محکومیم !

 

منت خدای را عزو جل که طاعتش موجب قربت است و بـــه شکر اندرش

مزید نعمت.

هر نفسی که فرود می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات .

پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب .

 

 

از دست و زبـــــان کـــه برآیـــد /// کــز عهــده شکــرش بدر آیــــــد

 

 

میدونین در ایام نوروز چرا سبزه میذارن؟

 

در ادامه صحبتهای قبلی خدمتتان عرضه دارم که :

 

  سبزه مهمترین مظهر محیطی نوروز است که در لحظه های نوروز ، 

آن گــــاه که بر سفره های هفت سیـن می نشینیم ، باید که پیش چشــم

باشد و در هر شروعی باید با نگریستن به سبـــــزه اندیشه را شادمان

داشت مردم از اوائل اسفند ماه به سبز کردن سبزه در کاسه و بشقابها

می پردازند و روی آن را پارچــه نازکی میاندازند با این اعتقادات که :

اگر چشم ناپاک بر سبزه بیفتد ، یا بچه ای آنرا جابجا کند سبـزه قهــــــر

می کند و سبــــز نمی شود در ایران باستان رسم چنین بود ، که بیست

و پنج روز پیش از نوروز در پهنه بارگاه پادشاهان دوازده ستــــون از

خشت خام بر پا می داشتند و بر آن گنـدم ، جــو ، برنـج ، باقلا ، ارزن ،

ذرت ،‌ مــاش و غیره می کاشتند و در ششمین روز نوروز ، ‌کـــــه این

جشن پایان می یافت با آهنــگ خنیاگران آن دانه ها را در مجلس بــــزم

می پراکندند .

 

امیدوارم سبزه های زندگیتون همیشه سبز باشه .

 

 

امشب آخرین شب چهارشنبه ساله و ......................

 

آتش‌ پرک‌ جایگزین‌ چهارشنبه‌ سوری‌

 

«آتش‌ پرک‌» از دیگر آیین‌های‌ نوروزی‌ است‌ که‌ به‌ هنگام‌ فرارسیدن‌ نخستین‌ روز ماه‌ فروردین‌یا سال‌ نو صورت‌ می‌گیرد. سه‌ گلخن‌ (مشعل‌) ازچوب‌ درخت‌ سرو روشن‌ کرده‌ می‌شود و مردم‌ به‌خصوص‌ جوانان‌ و دختران‌ از بالای‌ شعله ‌آتش‌ می‌جهند و «سرخی‌ تو از من‌ و زردی‌ من‌ ازتو» می‌گویند و به‌ این‌ وسیله‌ کینه‌، کدورت‌، غم‌ ودرد خود را بیرون‌ می‌کنند.

کاش بیاموزیم و بیاموزانیم که چگونه داشته هایمان را قدر بدانیم و تا سر حد جان برای نگه داشتنشان مبارزه کنیم . گاهی نمیتوان با چرخش روزگار و مقدرات مبارزه کرد اما میتوان تا زمانی که هستند قدرشان را دانست و انها را سرمه چشمانی کرد که هر روز میبیند و نگاه میکند بر آنچه که در اطرافش میگذرد اما اینکه ایا واقعا میبیند یا نه را نمیدانم . خیلی وقتها داریم میبینیم اما هیچ چیز را نمی بینیم . واقعا نمی بینیم ...

وقتی چیزی را از دست میدهی انگاه مینشینی و با خود می اندیشی که چه داشتی و حال چه داری و آیا میتوان دوباره به ان سفر رفته دست یابی یا خیر . در چنین لحظاتی می اندیشی به خالقت که همیشه و همه جا همراهت بوده و در چنین لحظه ایی با او میگویی راضیم به رضای تو و هرچه تو خواهی و هرچه خیره ...

 

با آرزوی بهترین آرزوها برای شما


نوشته شده توسط: چکاوک

نوشته های دیگران ()

i فرا رسیدن نوروز

جمعه 84/12/19 ساعت 12:14 عصر

 

سلام

سلامی به همراه یک سبد پر از شکوفه های بهاری

 

نسیـــــــم زیباتر از همیشه و سرشار از بوی عطر غنچه های بهار

نارنج همه جا را مزین کرده است , رقص ماهیان قرمز درون تنگ

آب , رویش جوانه های سبز , نغمه خوانی چلچـــله ها و تکاپــوی

مردمان برای استقبال از فصل زایش دوباره و رویش شکوفـــه ها

همه و همه نوید آغاز سالی دیگر را میدهد .

 

از اوائل اسفند ماه همراه با تهیه مقدمات نوروزی ، زن و مرد به

خانه تکانی می پردازند مردم دو انگیزه برای تمیـــز کردن خانـه و

پاک کردن هر پلیدی از زندگی دارند ، یکی آنکه نوروز ، روز نــــو

است و در روز نو باید که همه چیز نو باشد ونو در زندگی ایرانی

مفهوم اسراف و بی تفاوتی وبی ارزشی اشیاء را ندارد ، ‌بـلکه هر

چیز پاک و تمیز نو است و هر چیز پلید و پلشتی کهنه !

 

 

از یکماه مانده به نوروز پارچه فروشها در شهر و روستا بازارشان

سخت داغ است ،‌ چه همه می خواهند که نوروز جـــــامه هاشان نو

باشد و سال نو را با دل شادان و رخت نو آغاز کنند .

 

بیشتر مردم ایـران چنان به لباس نو برای نوروز اهمیت می دهند که

گویی تا آماده نشود نوروز نمی رسد .

 

نوروز در هیچ جا لباسی مخصوص ندارد و مردم هر منطقه لبــــاس

معمولیشان را برای نوروز نو می کنند .

 

پیشاپیش نوروز را بهتون تبریک و تهنیت میگم .

 


نوشته شده توسط: چکاوک

نوشته های دیگران ()

i چهار شنبه سوری

سه شنبه 84/12/16 ساعت 8:24 عصر

 

سلام

 

آخرین چهارشنبه پایان سال که مراسم چهار شنبه سوری برگزار میشه نزدیکه که من پیشاپیش آرزوی شادمانی در تمام لحظه های اون شب را برای شما دارم .

 

یکی از پرنده هایی که با نغمه خود در این خاک سرد سبز به بهار صبح بخیر می گوید مرغ شب" جغد" است.

 

درسوئد با نغمه این پرنده زیباست که به استقبال بهار می روند, به استقبال سنت زیبا و دیرینه ایرانی "چهارشنبه سوری" به استقبال "عید نوروز" و به استقبال زمینی که از خواب زمستانی بیدار می شود.

 

یادم است در ایام کودکی و نوجوانی، چهارشنبه سوری را در کوچه محله مان برگزار

می کردیم.

من و خواهرم پس از پریدن از روی آتش ،چادری سرمان می کردیم و می رفتیم قاشق زنی نزد در و همسایه.

یادم است خواهرم که در چادر سر کردن نمونه بود چنان روی خود را سفت می گرفت که هیچ در و همسایه ای نمی توانست او را شناسایی کند.

من برعکس او هیچوقت نتوانستم چادر سر کردن را خوب یاد بگیرم و یا چهره خود را خوب پنهان کنم.چون یا چادرم از سرم می سرید و یا تا فرق سرم عقب می رفت.

گاه خواهرم از دستم عصبانی می شد و می گفت: "خاک برسرت! بلد نیستی چادر سر کنی، چادر سرت نکن!"

من که به قول مادرم زبانم شصت متر بود ، خود را از تک و تاء نینداخته و غرغرکنان می گفتم:" خاک بر سر تو کنند که آنقدرامل و... "

آن روزها حاجی فیروزی هم ساز زنگی خود را دست می گرفت و در خیابانهای شهر مخصوصا تهران می نواخت و می خواند:" اینجا بشکنم یار گله داره آنجا بشکنم..."

 

سالهاست که از آن روزها می گذرد............

البته چهارشنبه سوری فقط به پریدن از روی آتش و خوردن آجیل ختم نمی شود ولی چون چهارشنبه سوری شکل سنتی خود را تا حدودی از دست داده است و به شکلی مدرنتر و مفصل تر برگزار می شود دیگه اون مراسم از یاد رفته .

 

نمیدونم توی این شهری که الان هستم مراسم چطوری برگزار میشه ؟ اگه میدونین بهم بگین!

 

مجددا و پیشاپیش این ایام را به همه تبریک می گویم. به کودکان فقر، به مردم شکسته در غم ، به مردم خوب خاک مهربانی، به وبلاگ نویسان ، به روزنامه نگاران، نویسنده ها و شعرا، نقاشان، عکاسها، فیلمسازها و...

 

به امید اینکه روزی همه در کنار هم، برای سازندگی کشورمان بکوشیم بدور از حسدها و حرصها ، بدور از اندیشه های بد ، بدور از بی احترامی و بی حرمتی و بدور از هرگونه تبعیض و یا دشمنی.

 

سال نو را هم پیشاپیش به همه تبریک میگم .

 

 

 

باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا

جامه عید بپوشند ، چه شاه و چه گدا

 

بلبل باغ جنان را نبود راه بدوست      

نازم آن مطرب مجلس که بود قبله نما

 

صوفی و عارف از این بادیه دور افتادند

جام می گیر زمطرب ، که روی سوی صفا

 

همه در عید به صحرا و گلستان بروند  

من سرمست ز میخانه کنم رو به خدا

 

عید نوروز مبارک به غنی و درویش

یار دلدار ، ز بتخانه دری را بگشا

 

گر مرا ره به در پیر خرابات دهی               

به سر و جان به سویش راه نوردم نه به پا

 

سالها در صف ارباب عمائم بودم

تا به دلدار رسیدم نکنم باز خطا

 

  

                                             "مجموعه اشعار دیوان امام خمینی"

 

 

 


نوشته شده توسط: چکاوک

نوشته های دیگران ()

i دوباره میخوام بیام و بنویسم

سه شنبه 84/12/16 ساعت 11:33 صبح

 

سلام

سلامی به بیکرانی دریای بزرگ که ساحلش دوستی - موجش عشق و نسیمش احساسات است .

 

هنوز هم می توانم از سردی زندگی لذت ببرم .

هنوز هم می توانم دیگران را از گرمای وجودم سر شار کنم . می توانم بگویم و بخندم ، بی آنکه کسی تحلیل رفتنم  از درون را نظاره گر باشد.

می توانم مچاله شدن روحم را تنها با لبخندی ، به نشاط و سرور  بدل سازم.

می توانم آنقدر ترسو باشم که به مرگ فکر نکنم ، می توانم این را کشف کنم که خداوند فقط ترسوها را دوست دارد.، و کسانی که خودشان را عمداً نابود می کنند  را ، به خاطر شجاعت بی حصرشان دوست ندارد.....چون نمی تواند از خودش شجاع تر را ببیند.

اینک میتوانم اسارت ذهنم را با بیهوده گویی هایم ، پنهان کنم . می توانم سکوت کنم و برای یک سال نوری حرف نزنم. حتی می توانم تصمیم بگیرم ، این بار پس از مرگم ، لال متولد شوم ؛ تا داغ کلامم بر دل هر کس که گرمایش را نمی فهمد ، بماند .

اصلاً می توانم ....بیایم .....و اینجا بنویسم.

هر روز .....و حتی ...منتظر نظرات دیگران هم نباشم......و اصلاً به صفحات پیامهای دیگران در مدیریت کاربر هم نگاه نکنم......

بیایم ....و....هر روز ....بنویسم.....بنویسم که : هنوز هم می توانم از سردی زندگی لذت ببرم .

هنوز هم می توانم دیگران را از گرمای وجودم سر شار کنم . می توانم بگویم و بخندم ، بی آنکه کسی تحلیل رفتنم  از درون را نظاره گر باشد.

می توانم مچاله شدن روحم را تنها با لبخندی ، به نشاط و سرور  بدل سازم.

می توانم آنقدر ترسو باشم که به مرگ فکر نکنم ، می توانم این را کشف کنم که خداوند فقط ترسوها را دوست دارد.،  و  کسانی که خودشان را عمداً نابود می کنند را ، به خاطر شجاعت بی حصرشان دوست ندارد.....چون نمی تواند از خودش شجاع تر را ببیند.

اینک میتوانم اسارت ذهنم را با بیهوده گویی هایم ، پنهان کنم . می توانم سکوت کنم و برای یک سال نوری حرف نزنم. حتی می توانم تصمیم بگیرم ، این بار پس از مرگم ، لال متولد شوم ؛ تا داغ کلامم بر دل هر کس که گرمایش را نمی فهمد ، بماند .

اصلاً می توانم ....بیایم .....و اینجا بنویسم.

هر روز .....و حتی منتظر نظرات دیگران هم نباشم......و اصلاً به صفحات پیامهای دیگران در مدیریت کاربر هم نگاه نکنم......

بیایم ....و....هر روز ....بنویسم.....

 

 


نوشته شده توسط: چکاوک

نوشته های دیگران ()

i غیر ممکن وجود ندارد

پنج شنبه 84/9/17 ساعت 11:1 عصر

 

غیر ممکن وجود ندارد 

یاد خدا آرامبخش قلبهاست

دوستان عزیز سلام . سلامی به وسعت اقیانوس

شاید در پیچ و خم زندگی گم شده اید

شاید از زندگی بیش از اینکه اکنون هستید انتظار دارید (که قطعا حقتان است) ؟

: عزیزان

دلسرد نشوید , ایمان خود را از دست ندهید , پایمردی کنید .فرشتگان عالم حاظر و آماده اند تا به شما کمک کنند . اگر رادیوی ذهنتان را خاموش کرده اید , به این معنی نیست که ایستگاه رادیوئی برنامه ندارد نیروها آماده کمک به شما هستند , امواج همیشه حاظر و آماده اند تا به شما خدمت کنند . سعی کنید دوباره ایستگاه رادیوئی را بگیرید و آنرا جزئی از زنگی خود خود در آورید

اشباه نشود تقلا نکنید اگر میخواهید روی آب دریا شناور بمانید فقط کافیست خود را به امواج دریا بسپارید و به شناور شدت خود ایمان بیاورید

دست و پا زدن بیمورد یعنی غرق شدن در دریا , و شهامت شناور شدن و پیش رفتن غالبا با هم همراه است , پس با ایمان کامل به بهترین شکلی که از دستتان برمیآید خود را در دریای زندگی جاری سازید

 : مهربانان

در درون شما نیروئی بزرگ نهفته است , در درون شما ذهنی وجود دارد که به ذهنی جهانی پیوند خورده است . و به شما قدرت و توانائی انجام غیر ممکنها را خواهد داد و هر چه را که نیاز داشته باشید برایتان فراهم میکند

قلمروی آسمان در درون شماست و این تنها مالکیت چیزهای مادی را شامل میشود

دوستان خوبم به احساسات خود بی توجه نباشید و از آن پیروی کنید . اگر احساس خاصی در شما بوجود آمده و یا مثلا احساس نیاز به انجام کاری در شما قوت گرفته است لازم نیست در مورد آن بحث کنید , همین حالا در مکان آرامی بنشینید , موزیک ملایم و بدون کلامی برای خود پخش کنید , اگر میتوانید چند شمع نیز روشن کنید , چند نفس عمیق بکشید و خود را در راحتترین وضع ممکن قرار دهید و آرام باشید

حالا خواسته خود را مطرح کنید , این خواسته میتواند هم کلامی با یک دوست باشد , ثروتی افسانه ای ,قبولی در یک رشته و یا پیدا کردن چیزی که گم کرده اید باشد . معتقد و مطمئن باشید که غیر ممکن وجود ندارد , هر چه بخواهید بدست خواهید آورد

همه را در دایره مهر خود قرار دهید حتی دشمنانتان را , از خدا حتی برای دشمنانتان هم طلب آمرزش کنید , بدیهایشان را ببخشید , با آنها هماهنگ شوید , دوستشان بدارید و هر چه را برای خود میخواهید برای همه بخواهید و در ذهنتان این نکته را فراموش نکنید که  

غیر ممکن وجود ندارد

 

آرزوهایتان متجلی باد

 


نوشته شده توسط: چکاوک

نوشته های دیگران ()

i سرنوشت

چهارشنبه 84/9/2 ساعت 12:49 عصر

 

سلام

سلامی به رسم عشق و دوستی

 

کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت !؟

 روزها راگذراندیم تا به خوشبختی برسیم

افسوس روزهایی که گذشت روزهای خوشبختیمان بود !!!؟

 

 

زیباترین کلمه>>>>>>>>>>>>>عشق

پر احساس ترین کلمه>>>>>>>>>محبت

پرمعنی تریت کلمه>>>>>>>>>> نگاه

عالی ترین کلمه >>>>>>>>>>>دوستی

تلخ ترین کلمه>>>>>>>>>>>>جدایی

دردناک ترین کلمه>>>>>>>>>>خیانت

بدترین کلمه>>>>>>>>>>>>>تمسخر

 مقدس ترین کلمه>>>>>>>>>>>خداوند

 

امیدوارم همه ایام به کامتون باشه ..... تا درودی دیگه بدرود


نوشته شده توسط: چکاوک

نوشته های دیگران ()

i دلتنگی

پنج شنبه 84/8/19 ساعت 11:54 صبح

 

به نام او که اگر حکم کند همه محکومیم !!!

 

سلام

سلامی به آرامش امواج دریا

 

ای نامت از دل و جان , در همه جا , بهر زبان جاری است

عطر پاک نفست , سبزو رها , از آسمان جاری است

نور یادت همه شب , در دل ما , چو کهکشان جاری است

 

تو نسیم خوش نفسی

من کویر خار و خسم

گر بفریادم نرسی

من چو مرغی در قفسم

تو با منی اما

من از خودم دورم

چو قطره از دریا

من از تو مهجورم

 

ای نامت از دل و جان , در همه جا , بهر زبان جاری است

عطر پاک نفست , سبزو رها , از آسمان جاری است

نور یادت همه شب , در دل ما , چو کهکشان جاری است

 

با یادت ای بهشت من - آ تش دوزخ کجاست

عشق تو درسرشت من - با دل و جان آ شناست

با یادت ای بهشت من - آ تش دوزخ کجاست

عشق تو درسرشت من - با دل و جان آ شناست

 

چگونه فریادت نزنم

چرا دم از یادت ننهم

در اوج تنهائی

اگر زمین ویرا نه شود

جهان همه بیگانه شود

تویی که با مایی

 

ای نامت از دل و جان , در همه جا , بهر زبان جاری است

عطر پاک نفست , سبزو رها , از آسمان جاری است

نور یادت همه شب , در دل ما , چو کهکشان جاری است

 

 


نوشته شده توسط: چکاوک

نوشته های دیگران ()

i نیایش

یکشنبه 84/8/8 ساعت 11:10 صبح

 

سلام

سلامی به بیکرانی دریای بزرگ که ساحلش دوستی , موجش عشق و نسیمش احساسات است .

و این ساحل و موج و نسیم تقدیم به تو دوست عزیز

 

به گفته ناپلوئون

حرفی رو بزن که بتونی بنویسی

چیزی رو بنویس که بتونی پاشو امضاء کنی

چیزی رو امضاء کن که بتونی پاش بایستی

**************************

دعا می کنم که چشمانم باشی

و نظاره گر این باشی که کجا می روم

و مرا یاری کنی که خردمند باشم

هنگامی که نمی دانم چه کنم

 

بگذار حاجتم این باشد

هنگامی که گمراه می شوم

مرا به راه راست هدایت کن

و با مرحمت خود مرا راهنمایی کن

به جایی که در امن و امان باشم

 

دعا می کنم که نور رحمت تو را دریابم

و آن را در قلبم نگاه دارم

تا وقتیکه ستارگان خاموش می شوند

به یادمان بیاورد که کجا هستی

 

بگذار حاجتم این باشد

هنگامی که سایه ها روزم را پر کردند

مرا به راه راست هدایت کن

به من چنان اعتقادی عطا کن که ایمن بمانم

و عطا کن دنیایی را که در آن غم وغصه به پایان رسد

و در آن تمام قلبهای شکسته مرمت یابند

و اینگونه به خاطر می آورم؛ که همگی فرزندان خداوند هستیم

 

دست نیاز به سوی تو دراز می کنم

و دستی دراز می کنم که آسمان را لمس کند

از زندگی می خواهم که مهربان باشد

و با لطف و محبت به ما بنگرد

آرزو دارم هر روحی؛ روح دیگری را برای عشق ورزیدن بیابد

 

بگذار که حاجتم این باشد

درست مثل همه کودکان

 محتاج پیدا کردن راه درستم

 

با مرحمت خود مرا هدایت کن

 چنان اعتقادی عطا کن که ایمن بمانم

ما محتاج پیدا کردن راه درستیم

با مرحمت خود ما را هدایت کن

 

طاعات و عباداتتون قبول باشه

و

التماس دعا 


نوشته شده توسط: چکاوک

نوشته های دیگران ()

<      1   2   3   4   5   >>   >

i ْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

 کلمات از نگاه دیگر
[عناوین آرشیوشده]


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
35956

:: بازدیدهای امروز::
9


:: بازدیدهای دیروز::
1


:: درباره خودم ::

قطره ای از دریا

:: لینک به وبلاگ ::

قطره ای از دریا

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من ::

مهران
مستی من

:: آرشیو ::

آرشیو دو
آرشیو یک
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو

:: خبرنامه ::